با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

فزاینده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

افزاینده

فونتیک فارسی

fazaayande
صفت
ادبی increasing, accumulative, cumulative, mounting, ever-increasing, augmenting, on the rise

- خطرات فزاینده تصمیم آن‌ها را متزلزل کرد.

- Their determination melted in the face of increasing dangers.

- نرخ فزاینده‌ی جرم در شهر باعث افزایش نگرانی ساکنان آن شده است.

- The increasing crime rates in the city have raised concerns among residents.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت فزاینده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فزاینده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فزاینده

لغات نزدیک فزاینده

پیشنهاد بهبود معانی