امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

فصل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

هر یک از چهار قسمت سال که سه ماه دارد

فونتیک فارسی

fasl
اسم
season, quarter, -time

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- نرخ‌های خارج از فصل 20 درصد ارزان‌ترند.

- Off-season rates are 20 percent cheaper.

- فصل شکار

- the hunting season

- فصل کشت و کار

- planting season

- فصل برداشت (یا چیدن) محصول

- the picking season

- در فصل بارانی آب همه‌جا را فرا می‌گیرد.

- During the rainy season the whole place is awash.

- فصل برداشت بود و کشاورزان سخت مشغول بودند.

- It was harvest and the farmers were very busy.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
مرحله، برهه، دوره، هنگام

فونتیک فارسی

fasl
اسم
period, time, interval, span

- وقتی به مشهد منتقل شد فصل جدیدی از زندگانیش در شرف آغاز شدن بود.

- When he was transferred to Mashad, a new chapter of his life was about to begin.

- پژوهش او فصل تازه‌ای را در مطالعه‌ی رشد کودکان آغاز کرد.

- His research broke new ground in the study of child growth.
واحد تقسیم‌بندی مطالب کتاب و غیره

فونتیک فارسی

fasl
اسم
chapter, section, heading

- فصل آخر کتاب

- the book's final chapter

- به استثنای چند فصل اول کتاب او ارزش خواندن را ندارد.

- Aside from the first few chapters, his book is chaff.

- درباره‌ی آنچه در داخل مغز روی می‌دهد در فصل بعدی صحبت خواهم کرد.

- As to what goes on inside the brain, that I must leave to the next chapter.

- شرح ملاقات آن‌ها در فصل سوم کتاب در جایی دور از دید قرار داشت.

- Buried away somewhere in the third chapter was an account of their meeting.

- من تاکنون دو فصل از کتاب را چرک‌نویس کرده‌ام.

- I have already drafted two chapters of the book.

- کتاب مشتمل بر ده فصل بود.

- The book was comprised of ten chapters.

- فصل دوم، زادگاه او را شرح می‌دهد.

- The second chapter describes his birthplace.

- قبل از فوتش پنج فصل کتاب را تصحیح کرد.

- He emended five chapters of the book before he died.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
انفصال، تفکیک، جداسازی

فونتیک فارسی

fasl
اسم
separation, partition, cutting, rupture, disjunction, disjoining

- حل و فصل کردن بدهی‌های معوقه

- to clean up past-due bills

- ... نی برای فصل کردن آمدی

- ... you did not come to separate
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فصل

  1. مترادف:
    دوران زمان عهد گاه موسم موعد نوبت وقت هنگام
    متضاد:
    وصل
  1. مترادف:
    انفصال برش تفکیک جداسازی جدایی
  1. مترادف:
    باب بخش بند ماده مبحث مقوله

ارجاع به لغت فصل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فصل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فصل

لغات نزدیک فصل

پیشنهاد بهبود معانی