با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

فعال شدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کنشور شدن

فونتیک فارسی

fa'aal shodan
فعل لازم
to become active or activated, to bestir (oneself), to wake, to stir, to waken

- انتظار می‌رود این آتش‌فشان بعد از سال‌ها خفتگی دوباره فعال شود.

- The volcano is expected to become active again after years of dormancy.

- تمام سال درس نمی‌خواند و شب امتحان فعال می‌شود.

- She doesn't study all year and becomes active the night before the examination.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت فعال شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فعال شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فعال شدن

لغات نزدیک فعال شدن

پیشنهاد بهبود معانی