با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

فیش به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

برگه

فونتیک فارسی

fish
اسم
card, index card

- کتابدار از یک فیش استفاده کرد تا برای پیدا کردن کتابی که دنبالش بودم، کمک کند.

- The librarian used an index card to help me find the book I was looking for.

- ترجیح می‌دهم یادداشت‌هایم را با استفاده از فیش دسته‌بندی کنم.

- I like to organize my notes on index card.
قبض رسید چاپی

فونتیک فارسی

fish
اسم
receipt, slip

- بعد از پرداخت هزینه‌ی خواربار صندوقدار به من فیش داد.

- After paying for the groceries, the cashier handed me the receipt.

- فیش موبایل جدیدم را گم کردم و حالا نمی‌توانم آن را پس بدهم.

- I lost the receipt for my new phone and now I can't return it.
صدای فش‌فش

فونتیک فارسی

fish
صوت
fizz, hiss

- فیش رادیاتور کل شب مرا بیدار نگه داشت.

- The hiss from the radiator was keeping me awake all night.

- صدای فیش برای ترساندنم کافی بود.

- The sound of the hiss was enough to scare me.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فیش

ارجاع به لغت فیش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فیش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فیش

لغات نزدیک فیش

پیشنهاد بهبود معانی