با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

قاب به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

چارچوب

فونتیک فارسی

ghaab
اسم
frame, case, bezel, exposure, chassis, casing

- قاب پنجره

- a window case

- قاب عکس

- a picture frame

- پوسترهای قاب‌شده

- framed posters
بشقاب

فونتیک فارسی

ghaab
اسم
plate, dish, small tray

- هنوز کلی غذا در قابت مانده.

- There's still lots of food on your plate.

- یک قاب پلو

- a plate of rice
قاپ، استخوانی در قوزک پا

فونتیک فارسی

ghaab
اسم
کالبدشناسی the knob, knucklebone

- قاب‌باز

- knucklebone player

- قاب‌بازی کردن

- to play knucklebones
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قاب

ارجاع به لغت قاب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قاب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قاب

لغات نزدیک قاب

پیشنهاد بهبود معانی