امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

قرار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

gharaar
rest, repose, stability, arrangement, agreement, resolution, stipulation, ruling, order or decree

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قرار

  1. مترادف:
    رسم روش نهاد
  1. مترادف:
    استقرار ثبات سکون طمانینه
  1. مترادف:
    آرام آرامش صبر فراغ فراغت هال
  1. مترادف:
    شرط عهد وعده
  1. مترادف:
    رانده‌وو میعاد وعده‌گاه
  1. مترادف:
    قول میثاق
  1. مترادف:
    شرح
  1. مترادف:
    شیوه وضع
  1. مترادف:
    حکم
  1. مترادف:
    عادت

ارجاع به لغت قرار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قرار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قرار

لغات نزدیک قرار

پیشنهاد بهبود معانی