با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

قربانی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

ذبح حیوانات حلال گوشت در راه خدا

فونتیک فارسی

ghorbaani
اسم
sacrifice, sacrificial offering, offering, oblation, prey, immolation

- آنان قربانی تقدیم خدایان خود کردند.

- They offered up sacrifices to their Gods.

- قربانی یک گوسفند در راه خدایان

- the sacrifice of a lamb to the gods

- قربانی مشتمل بود بر یک شتر پیر.

- The sacrifice consisted of an old camel.
کشتار، قتل

فونتیک فارسی

ghorbaani
اسم
victim, casualty

- تعداد قربانیان آن جنگ کم نبود

- the number of that war's victims was not negligible

- قربانیان غیرنظامی بمباران

- the civilian victims of the bombing
وابسته به قربانی

فونتیک فارسی

ghorbaani
صفت
sacrificial

- یک گوسفند قربانی

- a sacrificial lamb

- شتر قربانی

- sacrificial camel
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قربانی

ارجاع به لغت قربانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قربانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قربانی

لغات نزدیک قربانی

پیشنهاد بهبود معانی