امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

قیافه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سیما، چهره

فونتیک فارسی

ghiyaafe
اسم
physiognomy, mien, face, visage, front, person, semblance, countenance, look, air, lineament, aspect, bearing, expression, brow, complexion, exterior, guise, mug, feature, dose, sight, posture

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- قیافه‌ی جدی به خود گرفتن

- to put on a serious front

- قیافه و حرکات خنده آور چارلی چاپلین

- the funny looks and acts of Charlie Chaplin

- ناشکیبایی او از قیافه و دستان لرزانش پیدا بود.

- His impatience was revealed by his visage and his trembling hands.

- فقط به‌ قیافه او را می‌شناسم.

- I only know him by sight.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد قیافه

  1. مترادف:
    چهره رخ رخسار رو سیما صورت لقا وجنه هیئت
  1. مترادف:
    ژست

ارجاع به لغت قیافه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قیافه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قیافه

لغات نزدیک قیافه

پیشنهاد بهبود معانی