با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

لباس پوشیدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

لباس تن کردن

فونتیک فارسی

lebaas pooshidan
فعل لازم
to dress, to put on, to slip into, to wear, to don, to clothe

- او ناخشنودی خود را از طرز لباس پوشیدن من ابراز کرد.

- He expressed his disapproval of the way I dress.

- بومیان از طرز لباس پوشیدن ما خوششان نمی‌آمد.

- The natives frowned upon the way we dressed.
عامیانه tog
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت لباس پوشیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لباس پوشیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/لباس پوشیدن

لغات نزدیک لباس پوشیدن

پیشنهاد بهبود معانی