امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

لقا به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سیما، چهره

فونتیک فارسی

leghaa
اسم
ادبی countenance, face, aspect, visage

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- لقای باطراوت بازیگر تماشاگران را مسحور کرد.

- The actress's radiant visage captivated the audience.

- آینه لقای فرومانده‌ی او را منعکس کرد.

- The mirror reflected his weary face.
دیدار

فونتیک فارسی

leghaa
اسم
ادبی visit, visitation, meeting

- لقای عمه‌ام مایه‌ی مسرت بسیاری برای خانواده‌ام شد.

- The visitation of my aunt brought much joy to our family.

- عطای کسی را به لقایش بخشیدن

- to want neither a person's bounty nor his company
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد لقا

  1. مترادف:
    چهره صورت قیافه منظر
  1. مترادف:
    دیدار دیدن ملاقات

ارجاع به لغت لقا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «لقا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/لقا

لغات نزدیک لقا

پیشنهاد بهبود معانی