امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

ماشین به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دستگاه

فونتیک فارسی

maashin
اسم
machine, machinery, contraption, automation, contrivance, plant, engine

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- ماشین لباسشویی

- washing machine

- کارخانه ماشین‌های زیادی دارد.

- A factory contains much machinery.
خودرو، اتومبیل

فونتیک فارسی

maashin
اسم
car, (informal) motor, automobile, wheels, motor car

- او از پشت به ماشین من زد.

- She rear-ended my car.

- نزدیک بود که ماشین به او بزند.

- She came within an ace of being hit by a car.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماشین

  1. مترادف:
    ابزار دستگاه موتور
  1. مترادف:
    خودرو کامیون اتومبیل

ارجاع به لغت ماشین

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماشین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ماشین

لغات نزدیک ماشین

پیشنهاد بهبود معانی