با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

ماموریت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گسیل

فونتیک فارسی

ma'mooriyyat
اسم
duty, commission, mission, errand, order, assignment, posting, expedition, attachment

- ماموریت قهرمان این بود که دنیا را از شرارت برهاند و صلح و عدالت را بازگرداند.

- The hero's mission was to rid the world of villainy and restore peace and justice.

- ماموریت سازمان غیرانتفاعی

- the mission of the non-profit organization
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماموریت

ارجاع به لغت ماموریت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماموریت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ماموریت

پیشنهاد بهبود معانی