با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

ماهواره به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

قمر مصنوعی

فونتیک فارسی

maahvaare
اسم
satellite, sputnik

- ماهواره‌ی مخابراتی، ماهواره‌ی رسانگر

- communication satellite

- ماهواره در بازگشت به زمین به کلی سوخت.

- On returning to earth the satellite burned up.

- ماهواره را در مدار قرار دادن

- to orbit a satellite
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماهواره

ارجاع به لغت ماهواره

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماهواره» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ماهواره

لغات نزدیک ماهواره

پیشنهاد بهبود معانی