با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

ماهی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

هر ماه

فونتیک فارسی

maahi
قید
monthly, by month, per month, each month, on a monthly basis

- تقریباً ماهی یکبار او را ملاقات می‌کنم.

- I meet him approximately once a month.

- بیشتر زنان ماهی یک‌بار قاعده (رگل) می‌شوند.

- Most women menstruate once a month.
(جانورشناسی) نوعی جاندار آبزی

فونتیک فارسی

maahi
اسم
fish

- ماهی قزل‌آلا که روی آن خلال بادام پاشیده شده است.

- Trout amandine.

- در دریای خزر ماهی فراوان است.

- Fish are abundant in the Caspian.

- ماهی استخوان درآورده

- deboned fish
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماهی

ارجاع به لغت ماهی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماهی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ماهی

لغات نزدیک ماهی

پیشنهاد بهبود معانی