با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

ماهیچه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

عضله

فونتیک فارسی

maahiche
اسم
muscle, brawn

- قدرت ماهیچه

- muscle power

- ماهیچه‌ی ارادی

- voluntary muscle

- دکتر ماهیچه‌ی بیمار را معاینه کرد.

- The doctor examined the patient's muscle.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ماهیچه

ارجاع به لغت ماهیچه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ماهیچه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ماهیچه

پیشنهاد بهبود معانی