با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

متصدی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بر عهده گیرنده‌ی یک کار، سرپرست، مسئول، عهده‌دار تصدی

فونتیک فارسی

motasaddi
اسم
in charge, operator, attendant, crewman, custodian, keeper, tender, curator, incumbent, handler, holder, occupant, officer

- متصدی اینجا کیست؟

- who is in charge here?

- متصدی شدن

- to take charge of, to accept the management of, to become incumbent

- متصدی کردن

- to put in charge of, to make responsible for
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد متصدی

ارجاع به لغت متصدی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «متصدی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/متصدی

پیشنهاد بهبود معانی