امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

متغیر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

تغییرکننده

فونتیک فارسی

motaghayyer
صفت
changeable, variant, fickle, subject to change, unstable, inconstant, mobile, mercurial, uncertain, variable, fluctuating, protean, unsteady, unsettled, volatile, capricious, prosperous, elastic, floating, changing, flexible, shifting, fluid, movable, kaleidoscopic, varied

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- در بهار هوا بسیار متغیر است.

- In spring the weather is very changeable.

- سیاست‌های متغیر اقتصادی به کشور ضرر می‌زند.

- Inconstant economic policies hurt the country.
عصبانی

فونتیک فارسی

motaghayyer
صفت
angry, outraged, enraged, indignant, filled with indignation, wrathful, ticked off

- قیافه‌ی برافروخته و متغیر زنی که به او توهین شده بود

- the flushed, angry face of the woman who had been insutled

- فریادهای بلند و متغیر معترضین

- the loud, angry shouts of the protesters
کمیتی به جای هر یک از مقدارهای مجموعه

فونتیک فارسی

motaghayyer
اسم
ریاضی variable

- متغیر وابسته

- dependent variable

- متغیر مستقل

- independent variable
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد متغیر

ارجاع به لغت متغیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «متغیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/متغیر

پیشنهاد بهبود معانی