با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    مخزن به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    خزینه، انبار

    فونتیک فارسی

    makhzan
    اسم
    reservoir, store, storage, bulb, depot, warehouse, depot, magazine, storehouse, receptable, tank, repository, accumulator, barrel, canister, bomb, bunker, bay

    - جریان تنظیم‌شده‌ی آب از مخزن به لوله‌ها

    - the controlled flow of water from the reservoir into the pipes

    - مخزن را دوباره پر از آب کردن

    - to renew water in a tank

    - ذخیره‌ی روبه‌کاهش آب در این مخزن باعث نگرانی ساکنان شده است.

    - The dwindling supply of water in the reservoir has caused concern among residents.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد مخزن

    1. انبار، محفظه
    2. باک، تانکر
    3. خزانه، گنجینه
    4. جایگاه، معدن

    ارجاع به لغت مخزن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «مخزن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مخزن

    لغات نزدیک مخزن

    پیشنهاد بهبود معانی