با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مربی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

معلم

فونتیک فارسی

morabbi
اسم
coach, teacher, trainer, pedagogue, educator, handler, tutor, preceptor, don, lecturer, mentor, tamer, instructor

- مربی فوتبال

- a football coach

- مربی دو نفر را از تیم حذف کرد.

- The coach cut two men from the team.

- مربی تشک را پهن کرد تا کشتی‌گیران روی آن تمرین کنند.

- The coach rolled out the mat for the wrestlers to practice on.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مربی

ارجاع به لغت مربی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مربی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مربی

لغات نزدیک مربی

پیشنهاد بهبود معانی