امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

مروج به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ترویج‌دهنده

فونتیک فارسی

moravvej
اسم
promoter, supporter, propagator, encourager, disseminator, spreader, patron, seller, publisher, protector, exponent, retailer, distributor

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- او مروج عقیده‌ی تساوی نژادی است.

- He is an exponent of the idea of racial equality.

- مروج علم و دانش

- disseminator of knowledge

- اینترنت مروج قدرتمند اندیشه‌ها شده است.

- The internet has become a powerful disseminator of ideas.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مروج

  1. مترادف:
    صفت ترویج‌دهنده رواج‌دهنده مشوق
  1. مترادف:
    چمنزارها سبزه‌زارها مرغزارها چراگاهها

ارجاع به لغت مروج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مروج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مروج

لغات نزدیک مروج

پیشنهاد بهبود معانی