با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مزاحم به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسباب زحمت

فونتیک فارسی

mozaahem
اسم صفت
obtrusive, troublesome, bother, disruptive, albatross, bothersome, vexatious, intrusive, pestilent, nuisance, annoyance, annoying, harasser, stalker, pest, intruder, pain in the neck

- سگ نگهبان به مزاحم حمله کرد.

- The guard dog attacked the intruder.

- او با چوب سنگینی که در همان نزدیکی پیدا کرد، مزاحم را زد.

- He caned the intruder with a heavy stick he found nearby.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مزاحم

ارجاع به لغت مزاحم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مزاحم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مزاحم

پیشنهاد بهبود معانی