با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مشاهده کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نظاره کردن، دیدن

فونتیک فارسی

moshaahede kardan
فعل متعدی
to watch, to observe, to behold, to perceive, to notice, to note, to espy, to see, to descry

- کارآگاه همه‌ی حرکات مظنون را مشاهده کرد.

- The detective observed the suspect's every move.

- تغییری در قیافه‌ی او مشاهده نکردم.

- I didn't notice any changes in her expression.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مشاهده کردن

ارجاع به لغت مشاهده کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مشاهده کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مشاهده کردن

لغات نزدیک مشاهده کردن

پیشنهاد بهبود معانی