با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

معتمد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

آدم مورد اعتماد

فونتیک فارسی

mo'tamed
اسم
trusted person, trustworthy, fiduciary, confidante, trustee, confidant

- مدیران شرکت معتمد سهامداران هستند.

- Directors of a corporation are trustees for the stockholders.

- صداقت گویایش او را به دوستی معتمد تبدیل کرد.

- Her translucent honesty made her a trustworthy friend.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد معتمد

ارجاع به لغت معتمد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «معتمد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/معتمد

لغات نزدیک معتمد

پیشنهاد بهبود معانی