با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

معشوق به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

یار

فونتیک فارسی

ma'shoogh
اسم
loved one, lover, one who is loved by another, paramour, boyfriend, girlfriend, sweetheart, beloved, idol, valentine, partner, mistress, flame, luv

- او در تاریکی شب دزدانه به اتاق معشوق رفت.

- He stole to his mistress' chamber under the cloak of night.

- در شام عید شکرگزاری معشوقم را به خانواده‌ام معرفی کردم.

- I introduced my boyfriend to my family at Thanksgiving dinner.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد معشوق

ارجاع به لغت معشوق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «معشوق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/معشوق

لغات نزدیک معشوق

پیشنهاد بهبود معانی