با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

معیار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

شاخص، ملاک

فونتیک فارسی

me'yaar
اسم
standard, criterion, bench mark, module, norm, test, gauge, canon, yardstick, check, touchstone, unit, scale

- معیار خلوص داروها

- standard of purity for drugs

- معیار وزن و اندازه

- standard of weight and measure

- متر معیار اندازه‌گیری طول است.

- The meter is a unit of length measurement.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد معیار

ارجاع به لغت معیار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «معیار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/معیار

پیشنهاد بهبود معانی