با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

منزوی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گوشه‌گیر، عزلت‌نشین

فونتیک فارسی

monzavi
صفت
reclusive, unsociable, sequestered, lone, secluded, godforsaken, cloistered, seclusive, out-of-the-way, insular, alienated, enclosed, solitary, cocooned, private, isolated

- معلمی که در ده دورافتاده‌ای منزوی شده بود و از دنیا خبری نداشت.

- A teacher who had been cocooned in a remote village and had lost touch with the world.

- میلتون پنج سال خود را در دهکده‌ای منزوی کرد تا بتواند مطالعه کند.

- Milton secluded himself for five years in a village so as to be able to study.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد منزوی

ارجاع به لغت منزوی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «منزوی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/منزوی

لغات نزدیک منزوی

پیشنهاد بهبود معانی