با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

منفعل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

غیرفعال، اثرپذیر، تاثیرپذیر

فونتیک فارسی

monfa'el
صفت
passive, influenced, subject to influence or pressure

- او نقشی منفعل در پروژه داشت و بدون اینکه ایده‌ای بدهد صرفا دستورالعمل‌ها را دنبال می‌کرد.

- He had a passive role in the project, simply following instructions without contributing any ideas.

- سرشت منفعل او راحت صحبت کردن را برایش سخت کرده بود.

- His passive nature made it difficult for him to speak up.
شرمنده، خجل، شرمسار

فونتیک فارسی

monfa'el
صفت
مجازی ashamed, contrite, embarrassed

- او از اجرای ضعیفش در رقابت منفعل بود.

- He was ashamed of his poor performance in the competition.

- آن‌ها از اعتراف به اینکه اشتباه کرده بودند، منفعل بودند.

- They were ashamed to admit that they had made a mistake.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد منفعل

ارجاع به لغت منفعل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «منفعل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/منفعل

لغات نزدیک منفعل

پیشنهاد بهبود معانی