با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

مهاجرت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

هجرت، کوچ

فونتیک فارسی

mohaajerat
اسم
emigration, migration, immigration, peregrination, exodus, settlement, trek, flight, passage, settling

- می‌خواهند از مهاجرت روستانشینان به شهر جلوگیری کنند.

- They want to prevent the migration of rural inhabitants into cities.

- یکی از مأموران اداره‌ی مهاجرت

- an officer of the immigration office

- سرسرخ‌ها برای مهاجرت در تالاب‌ها جمع شدند.

- Redheads gathered at the wetlands for migration.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مهاجرت

ارجاع به لغت مهاجرت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مهاجرت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مهاجرت

پیشنهاد بهبود معانی