امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

نامزد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

کاندیدا

فونتیک فارسی

naamzad
اسم
candidate, nominated, nominee, office seeker

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- نامزد سنا در سرتاسر ایالت ایوا سخنرانی و تبلیغ سیاسی کرد.

- The candidate for the Senate barnstormed through Iowa.

- برای نامزد انتخاباتی جلب کمک کردن

- to boost a candidate

- این نمایشنامه نامزد دریافت جایزه است.

- This play is a candidate for the prize.
دختر یا پسری که برای ازدواج قرار گذاشته باشند

فونتیک فارسی

naamzad
اسم
fiance', fiancee', engaged, betrothed, affianced, intended

- او نامزد دخترعموی من است.

- He is betrothed to my cousin.

- او زیر میز پنهان شد و به (حرف‌های) خواهرش و نامزد او گوش داد.

- He hid under the table and eavesdropped on his sister and her fiance.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نامزد

  1. مترادف:
    کاندیدا کاندید
  1. مترادف:
    تعیین منظور
  1. مترادف:
    نام‌برده نامویه
  1. مترادف:
    مسمی

ارجاع به لغت نامزد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نامزد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نامزد

لغات نزدیک نامزد

پیشنهاد بهبود معانی