با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

نان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خمیر پخته‌شده در تنور

فونتیک فارسی

naan
اسم
bread

- نان کپک‌زده

- moldy bread

- نان تخم‌مرغ‌دار

- eggy bread
روزی، درآمد

فونتیک فارسی

naan
اسم
daily bread, food, nourishment, livelihood, means of earning a living, bread and butter, income, subsistence

- به نان شب محتاج بودن

- be in dire poverty

- (در بریتانیا) نان بخور و نمیر، نان و پنیر

- bread and water

- نان کسی را آجر کردن، روزی کسی را بریدن

- take the bread out of somebody's mouth
عامیانه bakery
loaf
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نان

ارجاع به لغت نان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نان

لغات نزدیک نان

پیشنهاد بهبود معانی