امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

نزدیک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

کنار، پهلو

فونتیک فارسی

nazdik
صفت
near, close by, close, vicinal, next-door, imminent, nigh, adjoining

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

- در آینده‌ی نزدیک، به‌زودی

- in the near future

- گرگان نزدیک به مرز ترکمنستان است.

- Gorgan is close to the Turkmen border.
(مجازی) صمیمی

فونتیک فارسی

nazdik
اسم
close, intimate

- امین دوست نزدیک من است.

- Amin is my intimate friend.

- دوستی نزدیکی بین آن‌ها شکل گرفت.

- An intimate friendship grew up between them.
در فاصله‌ی کم

فونتیک فارسی

nazdik
قید
near, nigh, close, next to, hereabout, by

- نزدیک نشو!

- Don't come close!

- علی نزدیک شد ولی الهام خودش را عقب کشید.

- Ali came close but Elham drew back.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نزدیک

  1. مترادف:
    پهلو جنب حوالی کنار هم‌جوار
    متضاد:
    دور
  1. مترادف:
    حدود قریب قریب‌الوقوع مقارن
  1. مترادف:
    پیش نزد
  1. مترادف:
    خویش خویشاوند قوم مقرب
  1. مترادف:
    محرم مشرف مقارن

ارجاع به لغت نزدیک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نزدیک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نزدیک

لغات نزدیک نزدیک

پیشنهاد بهبود معانی