امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

نوشتن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

نگاشتن

فونتیک فارسی

navashtan
فعل متعدی
to write, to draft, to put down, to jot down, to inscribe, to scrawl, to scribble, to pen

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- هر هفته به پدر و مادرم نامه می‌نوشتم.

- I used to write to my parents every week.

- گفته‌های او را بنویس

- write down what he says
تالیف کردن

فونتیک فارسی

neveshtan
فعل متعدی
to author, to poetize, to compose, to indite

- نوشتن مقاله اصلاً کاری نداشت (مثل آب خوردن بود).

- Writing the essay was a piece of cake.

- او تاکنون چندین کتاب نوشته است

- so far, he has written several books

- مشغول نوشتن فرهنگ جدیدی هستم.

- I am busy writing a new dictionary.

- یکی از رمان‌هایی که او تالیف کرده است

- one of the novels which he has authored
نگارش، ثبت

فونتیک فارسی

neveshtan
اسم
writing, inscribing, putting down, taking notes

- نگارش توضیحی (نوشتن در بیان اندیشه یا پدیده و غیره)

- expository writing

- خواندن و نوشتن

- reading and writing

- نوشتن او چندان خوب نیست

- his writing is not so good
غلو آمیز
slobber
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نوشتن

  1. مترادف:
    تحریر ترقیم رقم‌زدن کتابت نگاشتن
    متضاد:
    خواندن

ارجاع به لغت نوشتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نوشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نوشتن

لغات نزدیک نوشتن

پیشنهاد بهبود معانی