با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

هلال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

ماه نو

فونتیک فارسی

helaal
اسم
new moon

- رؤیت هلال را به فال نیک گرفت.

- He took the appearance of the new moon as a good sign.

- هلال به سختی قابل‌رؤیت بود.

- The new moon was barely visible in the night sky.
هلال ماه، مه‌داس، داس ماه

فونتیک فارسی

helaal
اسم
the crescent of the moon, demilune, half-moon

- هلال آسمان شب را روشن کرده بود.

- The half-moon illuminated the night sky.

- دریاچه زیر نور هلال می‌چرخید.

- The lake shimmered under the light of the half-moon.
هرچیز هلال شکل، نیم‌دایره، نیم‌پرهون، کمان

فونتیک فارسی

helaal
اسم
crescent, lune, lunette, semicircle, hemicycle, meniscus

- هلال ابرو

- arched eyebrow, semicircular eyebrow, bow-shaped eyebrow

- هلال منظر، مه‌لقا

- good-looking, attractive

- هلال‌وار

- crescentic, semicircular, crescent
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد هلال

ارجاع به لغت هلال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هلال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/هلال

لغات نزدیک هلال

پیشنهاد بهبود معانی