امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

همرو به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

هم‌راستا، هم‌زمان

فونتیک فارسی

hamro
صفت
concurrent, corollary, parallel, collateral

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- در این کنفرانس جلساتی همرو با موضوعات مختلف برگزار شد.

- The conference featured concurrent sessions on various topics.

- آن‌ها رویدادهای همرو را تجربه کردند که دیدگاه‌شان را شکل داد.

- They experienced collateral events that shaped their perspectives.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت همرو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همرو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همرو

لغات نزدیک همرو

پیشنهاد بهبود معانی