با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

همزمانی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

در زمانی مشترک، هم‌عصری

فونتیک فارسی

hamzamaani
اسم
synchronism, contemporaneity, simultaneity, synchronization, coincidence, conjunction, contemporaneousness, synchronicity, synchrony

- رقصندگان در هم‌زمانی بی‌نقصی با موسیقی حرکت کردند.

- The dancers moved in perfect synchronism with the music.

- ارکستر در هم‌زمانی صحیحی می‌نواخت و صدایی هماهنگ ایجاد می‌کرد.

- The orchestra played in perfect synchronism, creating a harmonious sound.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همزمانی

ارجاع به لغت همزمانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همزمانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همزمانی

لغات نزدیک همزمانی

پیشنهاد بهبود معانی