با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

همسایه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

همجوار، همساده، مجاور

فونتیک فارسی

hamsaaye
اسم
neighbor, abutter, borderer

- یک صحبت رک با همسایه

- a shirt-sleeve talk with a neighbor

- وقتی پسر همسایه را دید، گونه‌هایش گلگون شد.

- When she saw the neighbor's son, she blushed.

- پسربچه‌ها به پنجره‌ی همسایه قلوه‌سنگ پرتاب می‌کردند.

- The boys were bunging rocks through the neighbor's window.

- رادیوی همسایه گوش ما را کر می‌کند.

- We are being deafened by the neighbor's radio.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد همسایه

ارجاع به لغت همسایه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همسایه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همسایه

لغات نزدیک همسایه

پیشنهاد بهبود معانی