با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

همسفر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کسی که با شخص دیگری سفر می‌رود

فونتیک فارسی

hamsafar
اسم
fellow traveler, fellow passenger, traveling companion

- همسفرم در اتوبوس کتابی درمورد تمدن‌های باستانی می‌خواند.

- My fellow traveler on the bus was reading a book about ancient civilizations.

- همسفر شدن

- to become a fellow traveler
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت همسفر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «همسفر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/همسفر

لغات نزدیک همسفر

پیشنهاد بهبود معانی