با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

واداشتن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

وادار کردن، مجبور کردن

فونتیک فارسی

vaadaashtan
فعل متعدی
to make (to), to compel, to force, to induce, to sway, to goad, to prompt

- پدرم مرا واداشت که کفش‌هایم را واکس بزنم.

- my father induced me to shine my shoes
گماشتن

فونتیک فارسی

vaadaashtan
فعل متعدی
to assign, to give a task to, to engage, to station

- مأمورانی که جلو درها واداشته شده بودند، همه را وارسی بدنی می‌کردند.

- the agents stationed at the doors frisked everyone

- یکی از سربازان را واداشت که از من مراقبت کند.

- he assigned one of the soldiers to watch me
قراردادن، نصب کردن

فونتیک فارسی

vaadaashtan
فعل متعدی
to place (carefully), to set (up)

- نردبان را جوری واداشت که عمود نباشد

- he set the ladder so that it would not be vertical

- ساعت را واداشتن

- to set a watch (or clock)
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت واداشتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «واداشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/واداشتن

لغات نزدیک واداشتن

پیشنهاد بهبود معانی