امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

پابند به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

غل‌وزنجیر پا

فونتیک فارسی

paaband
اسم
noose, restriction, shackle, trammel, fetters, gyve, nippers, hindrance, anklet

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- زندانی پابندهای سنگینی بسته بود که با هر قدم به صدا درمی‌آمد.

- The prisoner wore heavy fetters that clanked with each step.

- او یک پابند ظریف به پا داشت.

- She wore a delicate anklet.
وفادار

فونتیک فارسی

paaband
اسم
duty bound, bound, under, respecter, faithful, dependent, observant

- فرم مالیات او را ملزم می‌کرد که تمام افراد پابند خود را فهرست کند.

- The tax form required him to list all of his dependents.

- پابندان او هرگز تزلزل نکردند، حتی در شرایط سخت.

- Her faithful never wavered, even in tough times.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پابند

  1. مترادف:
    مقید وابسته
  1. مترادف:
    اسیر دچار گرفتار
  1. مترادف:
    عیالوار متاهل معیل
  1. مترادف:
    دلباخته عاشق فریفته مفتون هواخواه
  1. مترادف:
    بند قید پاوند

ارجاع به لغت پابند

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پابند» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پابند

لغات نزدیک پابند

پیشنهاد بهبود معانی