با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

پرورش دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پروردن

فونتیک فارسی

parvaresh daadan
فعل متعدی
to raise, to develop, to breed, to foster, to nurture, to nourish, to train, to cultivate, to rear, to educate

- اسب پرورش دادن

- to breed horses

- گیاه پرورش دادن

- to nurture plants

- ماهی‌ها را در استخر بزرگی پرورش می‌دادیم.

- We bred fish in a large pool.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پرورش دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پرورش دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پرورش دادن

پیشنهاد بهبود معانی