با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

پریشان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مغشوش، آشفته

فونتیک فارسی

parishaan
صفت
disorganized, chaotic, messy, disheveled, disorderly

- اوضاع بانک پریشان شده است.

- The condition in the bank has become chaotic.

- با موهای پریشان و چهره‌ی خواب‌آلود در را باز کرد.

- He opened the door with disheveled hair and a sleepy face.
افسرده، نگران

فونتیک فارسی

parishaan
صفت
مجازی distressed, distracted, afflicted, disturbed, troubled, perturbed, miserable, anguished

- مردانی که از نظر رفتاری پریشان هستند

- behaviourally disturbed men

- کودک پریشان به پای مادرش چسبید.

- The distressed child clung to his mother's leg.

- این روزها خیلی پریشان به نظر می‌رسد.

- She appears very distressed these days.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پریشان

ارجاع به لغت پریشان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پریشان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پریشان

لغات نزدیک پریشان

پیشنهاد بهبود معانی