با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

پیشخدمت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مستخدم

فونتیک فارسی

pishkhedmat
اسم
waiter, waitress, carhop, servant, bellhop, retainer, charwoman, valet, orderly, maidservant

- به پیشخدمت ده دلار انعام دادم.

- I gave the waiter a ten-dollar tip.

- ناهارمان را تمام کردیم و برای پیشخدمت روی میز انعام گذاشتیم.

- We finished our lunch and left a tip on the table for the waiter.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پیشخدمت

ارجاع به لغت پیشخدمت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیشخدمت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پیشخدمت

لغات نزدیک پیشخدمت

پیشنهاد بهبود معانی