امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

پیمان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

عهد، معاهده، قرارداد

فونتیک فارسی

peymaan
اسم
contract, fealty, treaty, vow, pact, entente, agreement, pledge, league, alliance, concordat, compact

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- برای پیمان صلح پیش‌قدم‌شدن

- to make overtures for a peace treaty

- آنان طبق یک پیمان دوستی با هم متحد شده بودند.

- They were united in a league of friendship.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پیمان

  1. مترادف:
    تعهد شرط ضمان عهد قرارداد قول معاهده مقاطعه مقاوله میثاق وعده

ارجاع به لغت پیمان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیمان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پیمان

لغات نزدیک پیمان

پیشنهاد بهبود معانی