با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

پیک به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

قاصد، چارچوب

فونتیک فارسی

peyk
اسم
courier, messenger, emissary, dispatch, forerunner

- پیام فوری آن‌ها توسط پیک اسب سوار تحویل داده شد.

- Their urgent message was delivered by a mounted courier.

- پیک سفارت با چندین گزارش جدید وارد شد.

- The embassy courier arrived carrying several new instructions.

- بلبل پیک تابستان است.

- The nightingale is a forerunner of summer.

- پیک ملکه با چندین نامه‌ی مهم به شهر وارد شد.

- The queen's messenger entered the city carrying several important letters.
سهم

فونتیک فارسی

pik
اسم
share

- پیک غذا

- share of food

- پیک هرکس

- everyone's own share
عامیانه tot
spade
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پیک

ارجاع به لغت پیک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پیک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پیک

لغات نزدیک پیک

پیشنهاد بهبود معانی