با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

کرم به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

احسان، بخشندگی

فونتیک فارسی

karam
اسم
generosity, greatness, magnanimity, benevolence, liberality, munificence, courtesy, bounty, grandeur, nobility, benefaction, kindness, beneficence, charity

- کرم و لطف پروردگار

- God's generosity and kindness

- کرم او هیچ مرزی ندارد.

- Her generosity knows no bounds.
چرابه

فونتیک فارسی

kerem
اسم
cream, custard

- کرم نرم و خامه‌ای بود.

- The custard was smooth and creamy.

- کرم وانیلی

- vanilla custard
ترکیب چند ماده که مصرف دارویی یا آرایشی دارد

فونتیک فارسی

kerem
اسم
lotion, cream, crème, daub

- قبل از اینکه به رختخواب برود، لایه‌ی ضخیمی کرم به صورتش زد.

- She applied a thick layer of cream on her face before going to bed.

- خانم‌ها به صورت خود کرم مالیدند.

- The women daubed their faces with cream.

- کرم پوست

- skin lotion
سفید مایل به زرد

فونتیک فارسی

kerem
اسم صفت
رنگ cream (colored)

- کلاه پری کرم روشن بود.

- Pari's hat was light cream.

- برای مهمانی یک پیراهن کرم پوشید.

- She wore a cream-colored dress to the party.
کوخ، شکند

فونتیک فارسی

kerm
اسم
جانورشناسی worm, grub, helminth, verve, vermi-, helmintho-

- کرم زیر پا له شد.

- The worm was trodden underfoot.

- ماهیگیر از یک کرم زنده به عنوان طعمه استفاده کرد.

- The fisherman used a live worm as bait.
لارو برخی حشرات

فونتیک فارسی

kerm
اسم
جانورشناسی larva

- کرم پروانه

- the larva of the butterfly

- دانشمند به دقت کرم را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.

- The scientist carefully observed the larva under a microscope.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کرم

ارجاع به لغت کرم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کرم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کرم

لغات نزدیک کرم

پیشنهاد بهبود معانی