امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

کهنه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

(عامیانه) پارچه‌ی کهنه برای تمیز کردن

فونتیک فارسی

kohne
اسم
rag, cloth

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- کهنه برای پاک کردن شیشه‌ی پنجره

- a rag for cleaning windowpanes

- کهنه برای میز

- a rag for table
(عامیانه) پوشک، جله، پارچه‌ی قاعدگی

فونتیک فارسی

kohne
اسم
diaper, (sanitary) napkin, nappy

- کهنه‌ی بچه را عوض کن!

- change the baby's diaper!

- حمامش کردم و کهنه‌اش را عوض کردم

- I bathed him and changed his diaper
قدیمی، کهن، متعلق به زمان گذشته، از مد افتاده، مهجور

فونتیک فارسی

kohne
صفت
dated, old, aged, ageing, elderly, old-fashioned, out-of-date, anachronistic, obsolete, antediluvian, archaic, ancient, antique, extinct, warmed-over, outdated, outmoded, primitive, obsolescent, chronic, antiquated, hackneyed, long standing, vintage, (informal) oldie

- زخم کهنه

- an old wound

- این واژه کهنه امروزه دیگر به‌کار نمی‌رود.

- this obsolete word is no longer used today

- این مدهای کهنه را بگذار کنار!

- set aside these out-of-date fashions!

- شراب کهنه از شراب تازه بهتر است.

- vintage wine is better than new wine

- برخی از فرش‌های کهنه را در موزه می‌گذارند.

- some antique carpets are kept in museums

- بیماری کهنه

- a chronic disease
نمونه‌جمله‌های بیشتر
فرسوده، از کار افتاده، قراضه

فونتیک فارسی

kohne
صفت
timeworn, beat-up, worn-out, tired, worn, moth-eaten, threadbare, senescent, smudgy, battered, stale, well-worn, rusty, played-out, outworn, shabby, shop-soiled, rattletrap, tatty, jalopy, ratty, clunker, wad, worm-eaten, fuddy-duddy, scuffed, fly-brown, frayed, fusty, hoary, well-thumbed, junk

- یک جفت کفش کهنه

- a pair of worn-out shoes

- این اتومبیل کهنه است!

- this car is junk!

- این شلوار کهنه را بینداز دور!

- throw away these threadbare trousers!

- کهنه شدن

- to age, to wear (out), to become old, to become old fashioned, to obsolesce, to date, to stale, to go out of date

- خبر زود کهنه می‌شود.

- news stales fast

- کهنه کردن

- to wear (out), to make old or used (up), to make obsolescent

- این پسر سالی پنج جفت کفش کهنه می‌کند.

- this boy wears out five pairs of shoes each year
نمونه‌جمله‌های بیشتر
عامیانه oldie, oldy, beat-up
fuggy
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کهنه

  1. مترادف:
    دیرینه عتیقه عتیق قدیم قدیمی کهن
    متضاد:
    جدید نو
  1. مترادف:
    مزمن
  1. مترادف:
    اسقاط پوسیده داثر دارس فرسوده متروک مندرس
  1. مترادف:
    مستعمل
  1. مترادف:
    خرقه خلق

ارجاع به لغت کهنه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کهنه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کهنه

لغات نزدیک کهنه

پیشنهاد بهبود معانی