امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

کوبیده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خردشده

فونتیک فارسی

koobide
صفت
pounded, ground, bruised, knocked, mashed, driven, crushed, beaten, trodden, smashed, contused

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- او سیر کوبیده را به سس سالاد اضافه کرد.

- She added pounded garlic to the salad dressing.

- گوشت کوبیده

- ground meat
کباب کوبیده

فونتیک فارسی

koobide
اسم
غذا و آشپزی Koobide

- برای شام یک کوبیده‌ی خوشمزه سفارش دادم.

- I ordered a delicious Koobide for dinner.

- مامانم بهترین کوبیده را درست می‌کند.

- My mom makes the best Koobide.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کوبیده

ارجاع به لغت کوبیده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کوبیده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کوبیده

لغات نزدیک کوبیده

پیشنهاد بهبود معانی