امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

گرفتگی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

gereftegi
obstrution, depression, [in comb] eclipse

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد گرفتگی

  1. مترادف:
    انسداد
  1. مترادف:
    قبض
  1. مترادف:
    پریشانی حزن
  1. مترادف:
    ابتیاع خریدن
  1. مترادف:
    به‌چنگ‌آوردن
  1. مترادف:
    دریافتن دریافت کردن
  1. مترادف:
    اخذ قبض
  1. مترادف:
    ابتلا مبتلاشدن
  1. مترادف:
    فرض کردن
  1. مترادف:
    بستن مسدود کردن
  1. مترادف:
    برداشتن
  1. مترادف:
    اثر کردن کارسازشدن موثرواقع‌شدن
  1. مترادف:
    پذیرفتن قبول کردن
  1. مترادف:
    اسیر کردن گرفتار کردن
  1. مترادف:
    گیراندن مشتعل‌شدن
  1. مترادف:
    نقش‌بستن
  1. مترادف:
    تسخیر کردن فتح کردن

ارجاع به لغت گرفتگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گرفتگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/گرفتگی

لغات نزدیک گرفتگی

پیشنهاد بهبود معانی