امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

گره‌خورده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گوریده

فونتیک فارسی

gere(h) khorde
اسم صفت
knotted, snarled, bedeviled, foul, matted, tangled, kink, kinkiness, tied

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- باز کردن طناب گره‌خورده سخت بود.

- The knotted rope was too difficult to untangle.

- شاخه‌های گره‌خورده‌ی درخت راه را مسدود کرده بود.

- The snarled branches of the tree blocked the path.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت گره‌خورده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گره‌خورده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/گره‌خورده

لغات نزدیک گره‌خورده

پیشنهاد بهبود معانی