با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

A Piece Of Cake

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom informal B2
بسیار راحت، راحت و آسان، مثل آب خوردن
- For him, solving that puzzle was a piece of cake.
- برای او، حل کردن آن پازل مثل آب خوردن بود.
- Using a digital camera is a piece of cake.
- استفاده از دوربین دیجیتال، بسیار راحت و آسان است.
- The exam turned out to be a piece of cake, much easier than I expected.
- امتحان مثل آب خوردن بود، بسیار ساده‌تر از چیزی که انتظار داشتم!
- The math test was a piece of cake for her; she finished it in just twenty minutes.
- امتحان ریاضی برای او مثل آب خوردن بود؛ در تنها بیست دقیقه آن را تمام کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد a piece of cake

  1. noun an easy thing, something that is very easy to do
    Synonyms: a snap, breeze, cakewalk, chickenfeed, child's play, cinch, duck soup, kid stuff, no-brainer, peanuts, picnic, pie, snap

ارجاع به لغت a piece of cake

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «a piece of cake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/a-piece-of-cake

پیشنهاد بهبود معانی